حرفهایی برای شریک زندگیم







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





میدانی درد بی درمان چیست؟؟

 

در کو چه خیالم با تو قدم می زنم،برای لحظه ای تو را در کنارم نمی بینم

 

آسمان به من خیره می شود.چشم ها یم را به او می دهم او شروع به باریدن می کند...

 

آنقدر می بارد  تا تمام وجودم را از اشتباهاتم  بشوید،

حس تازگی در من به وجود می آید....

 

وقتی تو را در کنارم می بینم زیبا ترین لحظه های عمرم را با تمام وجود احساس

 

می کنم.....

 

آنقدر احساس تازگی و خوشبختی می کنم که هرگز دلم  نمی خواهد  از این رویا

 

بیرون بیایم.........

 

ولی هرگز نمی خواهم برای لحظه ای حتی در رویاهایم مرا تنها بگذاری.......

 

 

 

دقیقاً یکی از همین روزهای دلگیر بهاری بود وقتی برای اولین بار پنجره نگاهی را لمس میکرد که بی تاب نبود و در زمان مضطرب، کاغذی را بی هدف خط میزد. باران می بارید بر ایوان یکنواختی ها و صدای زنی در باد می پیچید. گویی زیر لگدهای سنگین قطره ها له میشد و من چقدر دلم می سوخت، برای این همه ضعف و ناتوانی کسی ...

 

من از هیچ  آمدم  و مانده ام مثل تند بادی که در آسمان مثل کو ه؛ آرام ... سنگ ریزه میشود و در نهانِ خاکش ... گیاهی میروید. من باز هم زنده هستم و تنفس می کنم ، هوای جاری در ریه ی زمین را و همه را در دفتر های کهنگی ِ خاطرات می نگارم و گاه، گاهی عکس های بیاد ماندی را بر لوح وجودش می چسبانم ...
آری من اینجا هستم ...  تا در نعشگی لبخند های عوام گونه هایی سکوت  کنم و لبخندِ صورتیه سکوت را تحویل همه نظاره گران بدهم .
من خالی تر از آوای مادران چشم خسته و منتظران در راه مانده و مسافران افق ...اینجا میان همه حوادث ایستاده ام ....

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط یک عاشق خسته در 1:38 | |